۲۲- راجع به ارتداد و نظریه عرفا در آن باره سؤال شده است

 

 ارتداد به‏طوری كه فقهای شیعه ذكر كرده‏اند دو قسم است: ملّی و فطری؛ مرتدّ ملّی آن است كه كسی در موقع بلوغ بر كفر باشد و اَبَوَین او هم كافر باشند و او پس از بلوغ اسلام بیاورد بعداً از اسلام برگردد. و وجه تسمیه به نام ملّی آن است كه او از ملّت و ارتباط با مسلمین برگشت نموده است. و مرتدّ فطری آن است كه اَبَوَین او مسلم باشند و بر اسلام متولّد گردیده و بالغ شده و پس از بلوغ كه اسلام داشته از آن برگشته و كافر شده است و چون از فطرت خود كه اسلام است برگشت نموده، از این‏رو او را مرتدّ فطری مي‏گویند.

 و ارتداد و كفر او هم اقسام دارد كه یا انكار صانع یا انكار نبوّت، یا انكار یكی از ضروریات دین كند، یا سبّ یا استهزا به پیغمبر نماید یا توهین به مقدّسات اسلامی كند؛ مانند آنكه قرآن را بسوزاند، یا آنكه مدّعی نسخ دیانت مقدّسه اسلام گردد، و به عقیده شیعه سبّ یكی از ائمّه هدی - علیهم السّلام - نیز باعث ارتداد و كفر است.

 قول قریب به اتّفاق بین شیعه آن است كه مرتدّ فطری توبه او ظاهراً قبول نمي‏شود و قتل او واجب است و در زمان حیات او، زوجه او بر او حرام مي‏شود و باید عده وفات بگیرد و اموال او پس از ادای دیون او بین ورثه تقسیم مي‏شود هر چند زنده باشد؛ كه اخبار هم در این‏باره ذكر شده، از جمله عمّار بن موسی ابوالیقظان ساباطی كه از اصحاب حضرت صادق علیه‏السّلام - بود، از آن حضرت روایت كرده كه فرمود: كُلُّ مُسْلِمٍ بَینَ مُسْلِمینَ ارْتَدَّ عَن الاِسلام وَ جَحَدَ مُحمَّداً(ص) نُبُوَّتَهُ و كَذَّبَهُ فَاِنَّ دَمَهُ مُباح لِكُلّ مَنْ سَمِعَ ذلكَ عَنْهُ وَامْرَئَتُهُ بائنةٌ یوْمَ ارْتَدَّ فَلا تَقْرَبُهُ وَ یقْسَمُ مالُهُ عَلی وَرَثَتِه وَ تَعْتَدُّ امْرَأتُهُ عِدَّة المُتَوَّفی عَنْها زَوْجُها و عَلَی الامام اَنْ یقْتُلَهُ وَ لا یستَتیبَهُ(۱۳۳). یعنی، هر مسلمی كه از دو مسلم متولّد شده باشد (پدر و مادر او مسلم باشند) و او از اسلام برگردد و منكر نبوّت حضرت محمّد(ص) شود و تكذیب كند، خون او هدر است و هر كه آن را از او بشنود مي‏تواند او را بكشد و زوجه او از همان موقع ارتداد او، در حكم طلاق بائن است و باید عدّه وفات بگیرد و اموال او هم بر ورثه تقسیم مي‏شود و امام البتّه او را مي‏كشد و توبه او را قبول نمي‏كند. و چون او هم باز موظّف به قبول این حقّ و مكلّف است، از این‏رو گفته‏اند توبه او باطناً قبول مي‏شود و ممكن است خداوند از او عفو بفرماید، زیرا باآنكه همه افراد بالغ مكلّفند، خلاف عدل است كه توبه او نزد خداوند قبول نباشد ولی اگر كسی ردّه او را مطلع نشود و توبه كند، عبادات او قبول و بدن او طاهر است، و شرح كامل آن مربوط به كتب فقهیه مفصّله است. و اگر ارتداد او ملّی باشد، او را وادار به توبه مي‏كنند و تا سه روز مهلت مي‏دهند. اگر توبه كرد، آزاد است و اگر توبه نكرد، كشته مي‏شود ولی تا موقعی كه زنده است عصمت نكاح و مالكیت او باقی است. و اگر توبه كرد و مجدّد مرتدّ شد، در مرتبه چهارم و بنا به قولی در مرتبه سوم حكم مرتدّ فطری را دارد و كشته مي‏شود. و حدیثی در آن‏باره از علی بن جعفر روایت شده كه از برادر خود، حضرت موسی بن جعفر - علیهما السّلام - سؤال كرد: عَنْ مُسلِمٍ تَنَصَّرَ. قالَ: یقْتَلُ وَ لا یسْتَتابُ. قُلْتُ: فَنَصْرانی اَسْلَمَ ثُمَّ ارْتَدَّ مِنَ الاِسْلامِ. قالَ: یسْتَتابُ فَاِنْ تابَ وَ اِلاّ قُتِلَ. سؤال كردم درباره مسلمی كه نصرانی شده باشد. فرمود: كشته مي‏شود و توبه او قبول نیست. عرض كردم: اگر نصرانی اسلام آورد و بعد مرتدّ شد، فرمود: وادار به توبه مي‏شود اگر توبه كرد، والاّ كشته مي‏شود؛ كه تفصیل آنها در كتب فقه مذكور است.

 ولی ابن جنید از بزرگان فقهای متقدّمین شیعه معتقد است كه ارتداد یك قسم بیش نیست و باید مرتدّ را وادار به توبه كرد. اگر قبول نمود، او را آزاد مي‏گذارند، وگرنه باید كشته شود. و بعض دیگر هم گفته‏اند كه عموم ادّله بر این قول دلالت دارد و تخصیص دادن به‏واسطه چند خبر واحد خالی از اشكال نیست. و عمّار ساباطی راوی خبر هم فطحی بوده است. و ابن جنید محمد بن احمد بن جنید ابوعلی كاتب اسكافی از بزرگان فقهای شیعه و از اجلّه عظمای فقهای شیعه بود و معاصر با نوّاب ناحیه مقدّسه و از خلفا و امرای معاصر اَلطّائع للَّه عبّاسی و معزّالدّوله از آل‏بویه بوده و در سال ۳۸۱ وفات یافت و شیخ مفید و ابو عبداللَّه احمد بن عبدالواحد معروف به ابن عبدون و جمع دیگری از بزرگان شیعه از او روایت كرده‏اند. و اسكاف (به كسر الف) نام دو محل است در نواحی نهروان و اطراف بغداد كه ابنای جنید از زمان پادشاهان ایران رؤسای آنجا و مورد احترام همه مردم بودند.

 و بعضی اسكاف را به معنی كفّاش یا نجّار هم گفته‏اند، ولی دراینجا آن معنی مراد نیست. ابن جنید معتقد است كه فرقی بین مرتدّ ملّی و فطری نیست و باید او را وادار به توبه نمود و اگر قبول نكرد باید كشته شود.

 ولی عرفا برای مرتدّ ملّی و فطری معنی دیگری هم ذكر نموده و گفته‏اند كه انسان به حسب فطرت به عوالم علوی ارتباط دارد و همان ارتباط سبب مي‏شود كه او را به سوی خداوند بكشاند كه به اعتباری معنی حبل الهی و ریسمان خدایی این است. و اگر به ظاهر هم ارتباط با نمایندگان خدا و هادیان راه دین پیدا كند، به ریسمان خلقی و حبل من‏النّاس نیز متّصل شده، ولی اگر این اتّصال دوم را به انكار خدا یا نمایندگان او یا ردّ ضروریات دین قطع كند، ولی فطرت او منقطع نشده باشد مرتدّ ملّی است؛ چون از ملّت و ریسمان خلقی كه اتّصال از راه نمایندگان است برگشته و انكار نموده است. و چون فطرت او هنوز برنگشته توبه او قبول مي‏شود، چون هنوز استعداد او برای تجدید اتّصال باقی است. ولی اگر ارتداد او به جایی برسد كه به‏كلّی قطع امید از اتّصال مجدّد او پیدا شود و سیاهی كفر همه قلب او را فراگرفته و نقطه روشنی آن بكلّی از بین رفته، چون درحقیقت از فطرت خود كه ارتباط با توحید است روگردان شده و حبل الهی را قطع نموده، توبه او قبول نمي‏شود؛ مانند كسانی كه مرتكب قتل انبیا و اولیا شده و بر انكار شرایع و استهزا و توهین به احكام اصرار ورزند كه غالباً حال توبه هم برای آنها پیدا نمي‏شود و مرتدّ فطری مي‏باشند؛ زیرا استعداد برگشتن به ایمان از آنها محو و منتفی شده(۱۳۴) كه بنابراین بیان حَبلٌ مِنَ‏اللَّه همان توحید فطری، و حَبلٌ مِنَ النّاس اسلام و ایمان تكلیفی است. البتّه با این نظریه تشخیص مرتدّ ملّی از فطری اختصاص به علمایی دارد كه ورثه انبیا و ائمّه هدی بوده و دارای قوه قدسیه باشند كه بتوانند از آن راه پی به حقیقت و باطن افراد ببرند، سپس حكم به قبول یا عدم قبول توبه نمایند و این قبیل افراد خیلی نادر و كم مي‏باشند. از این‏رو هر كسی نمي‏تواند حكم به ارتداد فطری برای كسی بنماید مگر صاحب قوه قدسیه در آن باره حكم كند. و دیگران اگر هم بخواهند در آن‏باره نظری بدهند باید احتیاط نموده و حكم ارتداد ملّی را جاری كنند كه عقیده ابن جنید هم آن را تایید مي‏كند.

 و حضرت جدّ امجد اعلی مرحوم حاج ملا سلطانمحمّد سلطان‏علیشاه در تفسیر بیان السعادة در آخر جزء سوم در ذیل تفسیر ایه شریفه: وَ مَنْ یبْتَغِ غَیرَالاسْلامِ دیناً فَلَنْ یقْبَلَ مِنْهُ(۱۳۵) شرحی در این‏باره مي‏نویسند، و در جمع بین نظریه فقها و عرفا ذكر مي‏كنند كه آنچه در اخبار درباره فرق بین مرتدّ ملّی و فطری وارد شده و فقها فتوی داده‏اند، اشاره است به اینكه این دو امر كاشف از آن دو ارتداد هستند كه حقیقت و واقع این دو موضوع مي‏باشد؛ زیرا كسی كه متولّد بر اسلام شده و در آن امر بزرگ شده و نشو و نما یافته، اسلام او حكم ذاتیات را دارد و كمتر از آن بیرون مي‏رود مگر آنكه فطرت او قطع شود. ولی آنكه متولّد بر كفر شده و نشو او بر آن بوده و بعداً داخل در اسلام شده، اسلام او حكم عرضی دارد و ممكن است از او زائل شود ولی فطرت قطع نشود. و بنابراین بیان، لازم نیست كه به زحمت و تكلّف اثبات كنیم كه توبه مرتدّ فطری باطناً قبول مي‏شود ولی ظاهراً قبول نمي‏شود.

 و با بیانی كه ایشان فرمودند معلوم مي‏شود كه حكم به ارتداد فطری بعض مرتدّین مخصوص راسخین در علم و مطّلعین بر بواطن و صاحبان قوّه قدسیه است كه ائمّه هدی - علیهم السّلام - و یا كسانی كه قوّه قدسیه را كه در اجتهاد شرط است دارا باشند، هستند و همین افراد مي‏توانند متوجّه شوند كه چه كسی بر حال كفر مرده است، وگرنه به هر كسی كه ظاهراً دارای آن حال باشد، نمي‏توانیم بگوییم كه او كافر یا لعن او جایز است، كه گفته شده:

هیچ كافر را به خواری منگرید     كه مسلمان مردنش باشد امید

 و ایات شریفه آخر جزء سوم در سوره آل عمران: وَ مَنْ یبْتَغ غَیرَ الاِسلام دیناً فَلَنْ یقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فی الاخِرَةِ مِنَ الْخاسِرین(۱۳۶) تا ایه كریمه: اِنَّ الَّذینَ كَفَرُوا بَعْدَ ایمانِهِمْ ثُمَّ ازْدادُوا كُفْراً لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُم وَ اولئكَ هُمُ الضّالّون(۱۳۷)، با دقّت و تعمّق بدان اشاره دارند و در سوره بقره ایه ۲۱۷ نیز فرموده: وَ مَنْ یرْتَدِدْ مِنْكُم عَنْ دینِه فَیمُتْ وَ هُوَ كافِرٌ فاولئِكَ حَبِطَتْ اَعْمالُهُم فِي‏الدّنیا وَالاخِرَة وَ اولئِكَ اَصْحابُ النّارِ هُمْ فیها خالِدونُ(۱۳۸). و با عقیده‏ای كه ما شیعه اثني‏عشری داریم كه در موقع مرگ حقیقت ولایت هم نزد متضر حاضر است و او را دعوت به ایمان مي‏كند كه فرموده: یا حارَ همدان، مَنْ یمُتْ یرَنی مِنْ مؤمنٍ اَوْ مُنافِقٍ قُبُلاً، نمي‏توانیم بگوییم كه فلان كافر یا منافق به‏طور قطع بر كفر و نفاق مرده است؛ زیرا ممكن است در آن موقع كه ظهور ولایت بر او مي‏شود، از گناه و كفر خود پشیمان شده و توبه كند، مگر آنكه خود آن بزرگواران بر كفر او در موقع مرگ تصریح بفرمایند یا او را در زمان حیاتش ردّ كنند؛ مانند عبداللَّه بن سعد بن ابی سرح برادر رضاعی عثمان و چند نفر دیگر كه در زمان حضرت رسول(ص) مردود شدند. یا محمد بن نصیر نمیری و احمد بن هلال كرخی و ابومحمد حسن الشّریعی و ابوجعفر محمدبن علی شلمغانی معروف به ابن ابي‏العزافر كه مدّعی بابیت قائم در غیبت صغری شدند و از ناحیه مقدّسه توقیع در لعن آنها رسید و مرتدّ شدند. ولی ما از طرف خودمان نمي‏توانیم لعن به كسی بنماییم، مگر آنكه لعن صریح در ایات و اخبار شده باشد؛ مانند: فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الْقَوْمِ الظّالمین و امثال آن و فرمایش: اللّهمَّ الْعَنْ اوّل ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخر تابَعَ لَهُمْ عَلی ذلِكَ. اَللّهُمَّ الْعَنْ الْعِصابَةالَّتی جاهَدَتِ الْحُسَین(ع) الخٍ. واللّهمَّ الْعَنْ بَنِي‏اُمیه قاطِبة، و همچنین افرادی كه لعن آنها صریحاً رسیده است، مانند معاویه و یزید و غیر آنها. ولی نسبت به كسانی ه مشكوك هستیم، احتیاط ترك لعن آنهاست و اگر كافر یا فاسق مرده باشند، همان لعن عمومی و عمومات لعن شامل آنها مي‏شود و احتیاج به ذكر اسم نیست.

 در این موضوع هم بعضی ایراد گرفته‏اند كه نویسنده این رساله از مرز خود خارج شده و احكام فقهیه را با عرفان مخلوط نموده؛ درصورتی كه باید از هم جدا باشد. در جواب گفته مي‏شود: اولاً غالب بزرگان سلسله ما كمال مرتبه علمی و فقهی را داشته و حتّی مجتهد هم بوده‏اند و باضافه مخلوط شدن محسوب نمي‏گردد بلكه هر دو یعنی هم علما هم عرفا در شیعه در یك مرز هستند و هر دو از مشكوة نبوّت و ولایت استضائه مي‏كنند و این مرزها را امثال شخص اعتراض‏كننده برای ایجاد نفاق و اختلاف ایجاد مي‏كنند:

مؤمنان معدود لیك ایمان یكی     جسمشان معدود لیكن جان یكی

 

 

۱۳۳) من لایحضره الفقیه، ج ۴، باب ارتداد، حدیث ۳۵۴۶.

۱۳۴) بعضی از محققّین و صاحبان عرفان گفته‏اند كه به اعتباری حبل خدایی وجود انبیا و نمایندگان و خلفای الهی است كه از طرف خداوند برای رقاء و تكمیل بشر فرستاده شده و حَبْل منَ الناس عبارت از استغفار است كه مربوط به بنده است كه از آن راه باید به سوی خدا برود كه در قرآن مجید فرموده: ما كانَ اللَّهُ لِیعَذِّبَهُمْ وَ اَنْتَ فیهِمْ وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُم وَ هُمْ یسْتغفِرُون [سورةالانفال، ایه ۳۳: « تا آنگاه كه تو در میانشان هستی خدا عذابشان نكند و تا آنگاه كه از خدا آمرزش مي‏طلبند، نیز خدا عذابشان نخواهد كرد [كه جمله اوّلی اشاره: بِحَبْل مِنَ اللَّه و دوّمی حبل مِنَ النّاس است].

۱۳۵) سورة آل عمران، ایه ۸۵ : «و هر كس دینی جز اسلام اختیار كند از او پذیرفته نخواهد شد.»

۱۳۶) سورة آل عمران، ایه ۸۵: «... و چنین كسی در آخرت از زیان‏كاران است.»

۱۳۷) سورة آل عمران، ایه ۹۰: «توبه كسانی كه پس از ایمان آوردن كافر شدند و بر كفر خود افزودند، پذیرفته نخواهد شد و اینان گمراهانند.»

۱۳۸) و از میان شما آنان كه از دین خود باز گردند و كافر بمیرند، اعمالشان در دنیا و آخرت تباه شده و جاودانه در جهنم‏باشند.»

 

 

 نقل از رساله رفع شبهات، تألیف: حضرت آقای حاج سلطانحسین تابنده رضاعلیشاه ثانی قدس سرّه سبحانی، چاپ پنجم، تهران، انتشارات حقیقت، ۱۳۷۷.

 

              

صفحه اصلي - سلسله اولياء - كتب عرفاني - پند صالح - تصاوير - بيانيه‌ها - پيوند - جستجو - يادبود - مكاتبه - نقشه سايت - اعلانات

استفاده و كپی برداری از منابع، مطالب، محتوی و شكل این سایت با رعایت امانت و درستی آزاد است.

تصوف ايران ۱۳۸۵

Home - Mystics Order - Mystical Books - Salih's Advice - Pictures - Declarations - Links - Search - Guestbook - Correspondence - Site Map - Announcements

Use of the form and content of this site is free, but subject to honesty.

Sufism.ir 2007